5. هفته هجده تا بیست

سلام حلما سادات مامان

از وقتی که فهمیدیم دختری، نه البته، از خیلی وقت قبلترش یه اسم ناز و قشنگ برات انتخاب کردیم. حلماسادات. حلما از حلم میاد و به دو معنی صبر و بردباری و همینطور دانش و درایت هست. الف اون هم الف نسبت هست یعنی صبور و بردبار، خردمند و دانا.

من و بابایی این اسم رو خیلی دوست داریم. یک جایی هم خوندیم که از القاب حضرت زینب (س) هست. به هر حال تجربه من توی زندگی ای که صبر کلید همه مشکلاته. امیدوارم دختر زیرک و صبوری توی زندگیت باشی. همه هم اسمتو خیلی دوست داشتن و  حسابی استقبال کردن.

آخر هفته هجده رفتم سونوی سلامت و خانم دکتر گفت که شما خوشگل خانوم قطعا دختری. هزارماشالله چقدر بزرگ شده بودی. چقدر جیگر شده بودی. اولش توی دل مامان سجده کرده بودی. بعدش یه کمی دست و پاهاتو تکون دادی و در لحظات آخر هم دستتو با یک ناز کشیدی روی صورتت که میخواستم بخورمت همونجا...

سی دی سونو رو گرفتم و تو اداره و خونه کلی نگاهش کردم. همون روز هم رفتم و آزمایش غربالگری دو رو دادم و خلاص...

دخترم دعا کن خونه مامانی زود و خوب فروش بره تا بتونیم بدهی هامون رو بدیم و با خیال راحت اسباب کشی کنیم. راستی اینم بگم که از پاقدم خوب شما دختر گلم  و قبل اون از لطف خدای مهربون که میگه من روزی نی نی رو قبل خودش میرسونم انشالله بابایی از شنبه میخواد بره سر کار. دعا کن همه چیز به خوبی و خوشی پیش بره.

تو این یکی دو هفته تکون های شما رو بیشتر حس میکنم و دیروز برای اولین بار دستم روی شکمم بود و تکون شما رو با دستم حس کردم. وای که نمیدونی چه ذوقی کردم و چه حالی داشتم انگار همه دنیا رو بهم داده بودن. کلی قربون صدقه ات رفتم.

عزیز دلم راستی برای مامانجون و باباجون هم دعا کن که حالشون بهتر بشه. مامانجون گردن درد و دست درد شدید گرفته و همش غصه میخوره که نمیتونه شما رو بغل کنه و برات بافتنی ببافه. باباجون هم قلبش یه مشکلی پیدا کرده که شکر خدا فعلا نیاز به عمل نداره و با دارو انشالله بهتر میشه.

یه خبر دیگه هم برات دارم. نی نی خاله عاطفه که همسن شماست پسره. آقا محمد حسن. نی نی خاله عطیه که همین روزا به دنیا میاد دخمله و نی نی خاله مرضیه هم دخمله که تیرماه به دنیا میاد. اینا دوستای آینده شما هستن حلما خانوم گل گلاب