حلماسادات خانومحلماسادات خانوم، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

عاشقانه های من و نی نی

3. یازده هفتگی

1393/2/10 14:53
نویسنده : مامان خانومی
294 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق کوچیک مامان

امروز شما یازده هفته ات پر شده و من خیلی حس خوبی دارم... اگر چه دو روزی بود که به خاطر حالتهای عجیب و غریبم نمیتونستم درست غذا بخورم و همش گشنه و ضعف کرده بودم اما امروز ظهر توی اداره بالاخره تونستم ناهار سیر بخورم و خوشحالم که شما هم سیر شدی...

این هفته یا هفته دیگه میخوام برم سونوی غربالگری شما رو انجام بدم. خدا رو شکر استرس ندارم... بیشتر هیجان و خوشحالیه فکر کنم... الحمدلله

یکی از خاله ها بهم سونوی نرگس رو معرفی کرده که انگار توی هفته دوازده میتونه جنسیت شما رو نشون بده ... پس من انشالله صبر میکنم تا هفته دیگه... اولاش احساس میکردم گل دختر باشی... اما الان همش حس میکنم که پسر باشی... و جالب اینه که منی که قبلا اصلا پسر دوست نداشتم الان حس میکنم خیلی خیلی دوست دارم پسر داشته باشم... یواشکی بگم حتی دلم برای اونایی که پسر داشتن میسوخت اما الان از فکر اون موقع خودم تعجب میکنم...

دوست دارم در مورد یک دوست خوبت برات بنویسم

دوستی که اون هم الان توی شکم مامانشه و دقیقا همسن شماست... دقیق دقیق... یعنی اون هم الان دقیقا یازده هفته اش تموم شده... نه یک روز کمتر  و نه یک روز بیشتر... دکتر ها هم برای هر دوتاتون روز 22 شهریور رو واسه تولد مشخص کردن...

این نی نی ناز نی نی  خاله عاطفه است که من خیلی دعا کردم انشالله هر دوتاتون همجنس باشید و در آینده دوستان خوبی برای هم باشید...

فردا خاله عاطفه داره میره سونو و تا هفته آینده انشالله جنسیت هر دوتاتون مشخص میشه... خاله عاطفه هم میگه به دلش افتاده که پسری...

راستی خوابت رو هم دیدم... البته توی خواب خودت رو ندیدم فقط خواب دیدم زایمان کردم و زنداییم بهم گفت که پسر آوردی...

دایی احمدت هم خواب دیده که پسری... خلاصه اینکه با بررسی لباس هایی که من سالهاست دارم برات میخرم دیدم که اگر پسر باشی وضع لباست خیلی بهتره ها....

جیگر مامان شما الان 5 سانتی متر هستی... یادمه هفته 8 که بودم همش میگفتم کی میشه برسم به هفته دوازده و الان خیلی خوشحالم که وارد هفته دوازده شدم... قربونت برم خیلی مراقب خودت باش و برای مامان هم دعا کن... میدونم که من مامان تنبلی هستم و خیلی از نظر معنوی برات کار نکردم... اما شما دعا کن از این به بعدش رو بتونم برات جبران کنم عزیز دلم... به قول مامانجونت میگه که تو فقط نه ماه مهمون دل منی و من باید حسابی از  این فرصت استفاده کنم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)